پیرمرد نشته لو دیریا و به افق نگاه شکه . بهش امگو :
- - چه نکردی بپ ؟
نیشخندی ایزد و ایگو :
- - لذت ابردم و افسوس اخاردم .
- - ای بپ ، افسوس چه نخاردی ، درستن چیزی مونین ولی اصلن نگران ما مبش ، همی که به ما سالم گپ اتکردن ، ما همه دستت ابوسیم تو زحمت خو اتکشیدن . حالا بگه از چه لذت ابردی ؟
- - نه بپ ، مه غصه شما ناخاردم ، شما جوونی و زندگی خو خوتون اسازی . مه افسوس چیزی اخاردم که 75 سال جلو چشمم هسته و ازش غافل هسترم . مه غصه خودم اخاردم که چرا زودته ، از ای صدای دیریا ، از رنگ غروب ، از ای هوای پسین بندر و باد خنکی که به صورتم اخاردن لذت امنبردن . همیشه از صبح تا شو به فکر کار و سیر کردن اشکم شما بودم . حتی شو موقع خافتن هم به فکر کار صبا بودم . هر روز لو همی دیریا کار امکردن و عرق امرختن تا شما گپ بودی . مه افسوس اخاردم که چرا تو همون روزون جوونی ، از ای همه زیبایی دور و بر خو لذت امنبردن .
با لحنی شوخی و جدی امگو :
- - ههه ... بپ ما نگاه بکن .سر پیری تازه یادی کفتن که از بوی ماهی لذت ببرت . یعنی ای هوای گرم و سهار بندر ایقد خاشن و ما مونافهمی ؟
- - - بره بپ ، تو بره به کار و زندگی و زن و بچه خو برس . انشالله اگه یه 30 سال دگه زنده هستری معنی گپون مه افهمی . بعد اگی یه بپی موهسته ، خداش بیامرزت .
- رفتم و چند قدم جلوتر رفتم نشتم و به دیریا نگاه امکه و سعی امکه لذت ببرم . بعد از چند دیقه همیطو که از سر و صورتم عرق شرخت بلند بودم برم ، که بابا صدام ایزه :
- - په چه بو رفتی ؟
- -نه بپ ، ما از همو کولر و تلویزیون بیشته استفاده ابریم . انشالله 30 سال دگه هوای بندر خنکتر ابوت .